Posted by By maryami October 15, 2004Posted inUncategorized تصور خوبي نيست؛ اينکه بدوني يک عده آدمهايي که هميشه توي تور باهات بودند اکثرا آدرس سايتت روتا حالا داشتند وتو هي راه به راه هر چي تو دهنت در…
Posted by By maryami October 13, 2004Posted inUncategorized وه، من چگونه ميتوانم از اين حقيقت شوم پرده بردارم که زود برگشتَنَم به خاطر از دست ندادنِ تور کاشان جهانگردی بوده است نه تلفن های ممتد پدر! آيا هست…
Posted by By maryami October 7, 2004Posted inUncategorized ياس فلسفی که من بعد از بيست و دو سال زندگی بدان دچار شده ام، خدا بيامرز پدر بزرگ در 95 سالگی بدان دچار نشده بود...
Posted by By maryami October 7, 2004Posted inUncategorized بدجوری دارم سعی ميکنم روی پای خودم بايستم. پا دردی شده ام که نگو و نپرس!
Posted by By maryami October 5, 2004Posted inUncategorized I Hate Computers I Hate Computers I Hate Computers
Posted by By maryami October 4, 2004Posted inUncategorized174 Comments دو سال پيش همچين اکتبری: اکتبر 2002 چه موجود حراف دليل بياري بوده ام! اکتبر 2003 يادش بخير! آن موقع ها اعتماد به نفسم هاي هاي بود! اکتبر 2004 غير…
Posted by By maryami October 2, 2004Posted inUncategorized از اينکه با ساعتهای متمادی پشت سر من حرف زدن، وصله های مختلف چسباندن، و تهمت های جور واجور زدن به من احساس مهم بودن می دهی متشکرم!
Posted by By maryami October 2, 2004Posted inUncategorized حيف که تنها با سی دی خودش ران ميشود وگرنه ميگذاشتمش اينجا تا با شنيدنش خستگی تمام کار روزانه تمام نامرديهای دوستانه و تمام حرف و حديث های ناجوانمردانه را…