روزي كه صبح اول صبحش، با چاق سلامتي پدر با پستچي وقت نشناس و از خدا بي خبرِ قبضِ تلفن در دست، شروع بشه، انتظار زيادي از پايانش نميشه داشت!

كوچكتر كه بودم، ياد گرفته بودم از همه تشكر كنم. بعد ها آموختم هركس كه به من كمك ميكند، بيشتر از همه به خودش كمك ميكند، و از خود متشكر…

روباه گفت: -انسانها اين حقيقت را فراموش کرده اند اما تو نبايد فراموشش کنی. تو تا زنده ای نسبت به چيزی که اهلی کرده ای مسئولی. تو مسئول گُلِتی... شهريار…

ديروز از صبح نشستم جزوه اماكن باستاني رو خوندم،اونقدر اسمهاي عجيب غريب داشت كه تا 4 بعد ازظهر كه رفتـم امتحان بدهم مخم سوت كشيده بود.قبل از امتحان يك آدم…

نه كه بگم بد بودهــا،نـه!از سرم هم زيادي بود. اما فكر ميكردم خيلي بهتر از اينها بايد باشه، شايدم هست، نمي دونم.

بيش از اين ماندنم، جايز نيست، به سفر بايد رفت! Comment

دلگيرم از اوني كه دستش رو گرفتم،باهاش كنار اومدم،هر چي بلد بودم با حوصله بهش ياد دادم،جزو بهترين دوستهام حسابش كردم وامروز براي اينكه لج من رو دربياره،همه اون سوالهايي…