Take Time To Live Posted by By maryami July 29, 2009Posted inLife Stories, Malaysia یکی دارد زیر باران با چتر می دود تا مبادا اتوبوس را از دست بدهد. یکی هنوز هم از دست دادن لحظه هایش می ترسد. یکی هیچ وقت نفهمیده است…
مسخره گر سخت کیفر می شود Posted by By maryami July 27, 2009Posted inLife Stories, Malaysia بله. او از امروز رسمن به جمع رژیمی ها پیوسته است. او هرگز فکرش را هم نمی کرده است که دست روزگار بی وفا او را از خوردن کیک و…
درد بی فیلمی Posted by By maryami July 25, 2009Posted inLife Stories, Malaysia1 Comment او یک صبح شنبه از خواب بیدار می شود, قبل از آنکه که چشمانش را کاملن باز کند آرزو می کند کاش یک آدم مهربانی برایش فیلم "درباره الی" را…
Cactus Posted by By maryami July 20, 2009Posted inLife Stories, Malaysia8 Comments سه گیاه کوچک کاکتوس از کمرون هایلند خریده ام. برایشان یک گلدان سه تایی کوچک گرفته ام تا در کنار هم بزرگ شوند. دوستم تا دیدشان گفت برایشان اسم انتخاب…
Best Birthday ever Posted by By maryami July 13, 2009Posted inLife Stories, Malaysia بعد از همه سالهایی که دست همه رو می خوندم و به ندرت جایی سورپرایز می شدم امروز رسمن توسط سیستر کوچک و همکارام سورپریز شدم. . نمیدونم شاید من…
چ مثل چاق Posted by By maryami July 13, 2009Posted inLife Stories, Malaysia از دوشتبه تا جمعه با خودم هزار بار قول می دهم که شنبه و یکشنبه رو حسابی ورزش کنم تا دیگه کاملا دایره نشدم. شنبه یک شنبه که میشه از…
سیزده روز مانده به برتز دی Posted by By maryami June 29, 2009Posted inLife Stories, Malaysia عزیزم درسته که من کلن ادکلن و هدیه گرفتن خیلی دوست دارم اما تو مجبور نیستی بهم یک ادکلنی هدیه بدی که صبح که به صبح که از ترس تمام…
مشاعره Posted by By maryami June 26, 2009Posted inLife Stories, Malaysia11 Comments بسی رنج بردم در این غربت چشم تنگها ندیدم حتی یک زن چینی مهربان ن بده!
No title Posted by By maryami June 21, 2009Posted inLife Stories, Malaysia یادم باشد که پدرم را دوست دارم