Posted by By maryami September 4, 2002Posted inUncategorized من نميدونم چرا بعضي ها يك جورايي از آدم طلبكارند حالا اينكه كي اين طلباشون صاف ميشه معلوم نيست .امروز يكي از دوستام(دوست كه چه عرض كنم!)رو ديدم. تا منو…
Posted by By maryami September 4, 2002Posted inUncategorized خبر خوب اينكه مهندس براي اولين بار وقتي پروژم رو ديد يك لبخندي زد و گفت عاليه!واي چقدر خوشحال شدم ميخواستم داد بزنم .اصلا فكر نميكردم اصلا اين كلمه (عاليه)رو…
Posted by By maryami September 3, 2002Posted inUncategorized من نميدونم چرا در خنديدن با ديگران فرق دارم اصلا يك چيزايي كه براي بقيه جالبه و بهش ميخندند براي من خنده دار نيست كه هيچي. يك كم هم بيمزه…
Posted by By maryami September 2, 2002Posted inUncategorized اين متن رو به مناسبت هفته زن اينجا ميگذارم.اگر دوست داشتين بخونيدش.
Posted by By maryami September 2, 2002Posted inUncategorized ازرفتن هيس واقعا متاسف شدم من وبلاگش رو خيلي دوست داشتم.خيلي راحت مينوشت.كاش نميرفت.
Posted by By maryami September 2, 2002Posted inUncategorized دنيا همه هيچ و اهل دنيا همه هيچ اي هيچ براي هيچ با هيچ مپيچ
Posted by By maryami September 1, 2002Posted inUncategorized گاهي وقتها عجيب دلم مي خواد برگردم و به طرف مقابلم بگم:تو هيچي نيستي! هيچي. همه وجودت به اندازه يك سكه دو ريالي هم نمي ارزه.يك موجود حقير و بدبخت…
Posted by By maryami September 1, 2002Posted inUncategorized ديشب يك مهموني داشتم با اينكه خيلي خسته شدم اما خيلي خيلي بهمون خوش گذشت به قول بچه ها حسابي خالي شديم.اما بدشانسي دو جا خيلي حالگيري شد:يكي موقعي كه…
Posted by By maryami August 30, 2002Posted inUncategorized امروز روز زن بود.صبح كه از خواب بيدار شدم يك حس زن بودن قوي بهم دست داده بود.و فكر ميكردم قراره همه چقدر بهم تبرك بگن(صد نار بده آش همين…