امروز با خوندن نامه ماريا كلي حالم بهتر شد،پدر سوخته هميشه درست موقعي نامه اش مياد كه واقعا به يك انرژي مثبت نيازمندم. عصر هم كه با اين بشر رفتيم…

وسط يك سراشيبي تند، و آدمهايي كه محكم دارند هلت ميدهند، چه جوري ميشه ايستاد،يك لحظه برگشت،يك كمي فكر كرد،دوباره راه افتاد؟

كارام حسابي تو سر هم خورده،حالا حالاها اينقدر بد نياورده بودم،يك احساس بدي دارم،ديگه اينقدر همه چيز داره فجيع پيش ميره كه امكان مهارش نيست،حالم از همه چي داره به…

هرچي فكر ميكنم كه به جز نماز صبح امروزم كه قضا شد، چه كار بدي ديگه اي انجام داده بودم كه امروز اينقدر بد آوردم،عقلم به جايي نميرسه اما خوب…

هميشه سعي كنيد در زندگيتون: هر كاري خوشتون مياد انجام بديد هر چي دلتون ميخواهد بگيد هرچي براتون جذابه بخونيد هرجا دوست داريد بريد هر كي رو دوست داريد بهش…

آن كس كه نداند و نداند كه نداند در جهل مركب ابدالدهر بماند!

در اين درگه كه گه كَه كُه شود،گه كُه كَه به امروزت مشو غره ، كه فردا نيستي آگه

آن كس كه بداند و بداند كه بداند، اسب شرف از گوهر قابوس برهاند!

آدمها اكثر مواقع بيشتر از آنكه به ديدين هم نياز دارند براي تحمل همديگر به دور بودن از هم نيازمندند..!

آنكس كه نداند و بداند كه نداند، لنگان خرك خويش به مقصد برساند!