Posted by By maryami July 8, 2003Posted inUncategorized نامبرده به علت گند زدن بيش از حد امتحان زبان، شديدا دچار پسي كوزيوم ميباشد. لطفا بدون كلاه ايمني به او نزديك نشويد!!
Posted by By maryami July 8, 2003Posted inUncategorized تنها حرفي كه هيچ وقت از بلاگر عزيز نشنيدم: BIG POST ERROR, POST ID.....
Posted by By maryami July 7, 2003Posted inUncategorized هوا گرمه، من فردا امتحان زبان دارم،تستي اش رو روز شنبه دادم،دير رسيدم سر جلسه خواستم برم پيش لعيا بنشينم استاد نگذاشت گفت: اگر تو بري اونجا جاي اون رو…
Posted by By maryami July 5, 2003Posted inUncategorized شايد اگر گربه ها مي دانستند، چگونه با ديدنشان رنگ از رخسارم مي پرد، هيچگاه با ديدين من اينگونه پا به فرار نميگذاشتند!
Posted by By maryami July 4, 2003Posted inUncategorized آنچه گذشت.... آي ما به اين نقاش خنديدم!از روزي كه وارد اين خونه ما شد گير داده بود به رنگ پسته اي و كرمي! آخرشم دو تا كمد آورديم گفتيم…
Posted by By maryami July 3, 2003Posted inUncategorized يك صحبت خودموني با خالق ليمو ترش: ميگـن «مـهمون حبيب خداست!» قربون دستت حبيب خودته خودتم بـراش چايي و شيريني و ميوه بيار!مــن ديـگه خسته شــــــــــدم:((
Posted by By maryami July 2, 2003Posted inUncategorized به نظر مي آيد ،كمي دير متوجه شدم، همه آن آدمهايي كه من به آنها خوش بين بودم، دقيقا همان چيزي بودند كه من در مورد آدمهاي خوب دور و…
Posted by By maryami July 2, 2003Posted inUncategorized بـاور كن، اگرهمه زماني را كه براي «خر كردن»من صرف كرده اي، به خودت پرداخته بودي، حتما تابه حال، «آدم» شــده بودي!