اين روزها مرتب دارم قورباغه مي خورم ديروز بزرگترين و زشت ترين قورباغه ام رو بالاخره خوردم. يك قورباغه ديگه هم مونده كه جمعه بايد خوب خورده بشه! قول ميدم…

و همانا ازبزگترين لذايذ مادي "حالگيري " است. سرشار از لذتم امروز!

اگر ميدانستيم دخترخاله جان كه از انگليس مي آيد آنقدر توجه همه را به خود معطوف ميكند كه ديگركسي در مورد شدت تنگي مانتو / ميزان روشن بودن رژ لب/…

بهتره يك روانشناس خودش رو سريعا به من نشون بده چون ممكنه اينجور بيمار نادري هيچ وقت ديگه به تورش نخوره!

بحران روحي : حقايق يكي يكي برايم آشكار ميشوند. ميداني من به اندازه يك گوساله هم فرانسه سرم نميشود!!

برگ برنده من بهانه هايي است كه برايت ميسازم و دو دستي تقديمت ميكنم تا يك رابطه خالي از لطف را به نفع من تمام كني!

هنوز غصه هايم انقدر بزرگ نشده اند كه از اينكه نميتوانم براي چشم چپم همانند چشم راستم خط چشم بكشم هي حرص نخورم و به خودم بدو بيراه نگويم!