برای تو


باورش سخته تلخه دردناکه , اینکه تو دیگه نیستی
نیستی که برامون از تلـــاش از انرژی مثبت حـــــرف بزنی. توی مهمونی هــــا نقل مجلس باشی.
که شیک پوش ترین دختر فامیل باشی و رنگ لبـاس هات رو خوب با هم ست کنی.تو دیگه نیستی
که باعث افتخارمون باشی که با نسبت دادنمون بهت احسـاس غرور کنیم که از نقاشی هات عکس
بگیریم و با غـــــرور به بقیه بگیم اینهـــا رو دختر عمه مون کشیده.تو دیگه نیستی که تو مدرسه
برام کاغذ دیواری درست کنی که مـن رو تشویق به رفتن کنی که برای دکتـــرا ی هنر اینجــــا برات
تحقیق کنم . نیستی از شیرین کـاری های پسر کوچیکت بلند بلند بخندی همون خنده بلندی که
همه فامیل بهش معروفیم
باورش سخته تلخه دردناکه که تو دیگه نیستی و من نبودنت رو از همین فـــــاصله حس میکنیم
درد نبودنت رو .امــــا میدونم که از همه اون درد و رنج ها راحت شدی همه اون دو ســــالی که
سرطان لعنتی روحیه قوی و مثال زدنیت رو از بین برده بود.
و من چه ساده لوحــــانه فکر میکردم تو داری خوب میشی چون اون روز از دسته گلم خوشت
اومده بود چون باهامون خندیده بودی . به حرفهــای من و داداشه در بــــاره قدرت فکر خوب گوش
داده بودی. اما اخر گفته بودی که درد بعضی وقتهـــا اونقدر شدیده که حتی فکـــــر هم نمیتونه
کنترلــش کنه و ادامــــه داده بودی من آدمی نبودم که یک لحظه بیکــــار بنشینم و حالا تسلیم
سرنوشت شدم و من بحث رو با خــــاطره بــامزه کنکور سیستر کوچیکه عوض کرده بودم و تو
باز خندیده بودی هــــــمون خنده هایی که همه فـــــامیل بهش معروفیم…
و حالا من توی غربت خودم برای نبودنت اشک میزیزم حتی با توجیه فسلفی بودیسم مپینگ
هم آروم نمیشم .چون نبودنت رو از همین فاصله حس میکنم درد نبودنت رو.
تو همیشه عزیز بودی و هستی و خواهی ماند.
یادت با ماست. تاثیر حرفهات , کارات و نقاشی های قشنگت
امیدوارم روزهای بهتری در انتطارت باشه لااقل بدون درد سرطان لعنتی .
روحت شاد.