ریشه


یکی هست که باهام ریشه داره
که همش وعده میده که حرفهای قشنگ قشنگ میزنه و تا حرف بزنی اشکش در میاد و
میفهمی که جه قلب رئوفی داره
که فقط حرف میزنه حرف و حرف و حرف. همیشه همین بوده و هست.
که همیشه به من میگه که وظیفه اش رو خوب انجام نداده برامون و من میدونم که نداده
و هیچی نمیگم, چون میدونم قلب رئوفی داره چون زود اشکش در میاد
یکی هست که باهام ریشه داره
میگه ما رو از جونش بیشتر دوست داره ولی نداره.
چون اون جاهای حساس زندگیم که لازمش داشتم نبوده. کمرنگ که نه بی رنگ
شده .که باعث شده در اوج نیاز بهش تکیه نکنیم و به تلخی فراموشش کنیم.
یکی هست که باهام ریشه داره
که میگه عذاب وجدان گرفته که چرا این کار و اون کار وظیفه اون بوده و نکرده
و حالا که ما به جای اون انجامش دادیم وجدانش درد گرفته
و من میخواهم بگم خیلی چیزها بود که می تونست با حمایت اون خوب بشه
خیلی چیزها بود که می تونست با کمک اون به گند کشیده نشه
ولی نمیگم چون اشکش دم مشکشه و قلب رئوفی داره , سکوت میکنم و لبخند میزنم.
چون خیلی ها با مهربونیشون همیشه بدترین اشتباهات رو توی زندگی من کردند و
همیشه سکوت کردم…
یکی هست که باهام ریشه داره
که همیشه چون مهربون بوده همه غلط هاش رو پوشونده. همه لطمه هایی که ناخواسته
زده .که همیشه خواستم بهش بگم که باور کن ما کمبود محبت نداریم ما مشکل داریم که
باید حل باشه که توسط تو حل بشه و نگفتم چون میدونم که اون باز هم هیچ کاری نمیکنه
چون قلب رئوفی داره و خیلی مهربونه
و
من دلم می خواهد با یکی که
قلبش اصلا رئوف نباشه و به جاش اهل عمل باشه
عوضش کنم
و
باهاش ریشه داشته باشم…