بعضی وقتها احساس می کنی شا نه های کوچکت دیگر تحمل سنگینی بار زندگی را ندارد
بعضی وقتها دلت میخواهد یکی بیاید و کمی از سنگینی بار زندگی ات را با تو شریک شود
بدون اینکه عقاید خودش را به خوردت بدهد
بدون آنکه تو را به چیزی که نیستی متهم کند
بدون اینکه تو را زیر سوال ببرد و اشتباهاتت را به رخت بکشد
بعضی وقتها شانه هایت می سوزد پاهایت درد میگیرد
اما راهی نیست
و حتی زمان توقف نیست
باید بروی….