تصمیم آسانی نبود در واقع سخت هم نبود , نا خودآگاه در من جریان پیدا کرد.
شاید هم تاثیر یک دوست بود که حرفهایش را همیشه صادقانه بیان میکرد
اگر بگویم دروغگو نبوده ام , خود دروغ بزرگی است. بوده ام, آنقدر خوب که خودم
هم باور میکردم.
اما دروغ هایم همیشه بی ارزش بوده اند.هیچ منافعی در آنها نبوده است.
همیشه برای آنکه شخص مخاطبم را راضی نگه دارم توی پرانتز توضیحات اضافه ای
میدادم که لزومی نداشت.یک توجیح اجباری.
تا آنکه بنا شد راستش را بگویم به هر قیمتی و به هر کسی.
نمی دانی چه شیرینی دارد راست گفتن.امروز در چشمان راننده زل زدم و
گفتم بلیطم را گم کرده ام.به جای آنکه بگویم الان پیدایش میکنم, داخل کیفم هست…
او هم لبخندی زد و پذیرفت.
نمی پذیرفت هم مهم نبود.بلیط دیگری میگرفتم.
نه بلیط ارزشی داست نه هیچ چیز دیگری
مهم شیرینی مزه راست گویی بود.
تمرین جالبی است.
.ابتدا یک نفس عمیق میکشی , صدایت را صاف میکنی و
یک حقیقت بسیار تلخ و سنگین را با آرامش میگویی.
فوق فوقش برایت گران هم تمام شد
یک لیوان چای داغ با بهار نارنج میخوری و زیر لب با خودت زمزمه میکنی
رفیق , دنیایی نیست که به این دروغها بیارزد….
بعد از تحریر:
توجیح یا توجیه؟کدام درست است؟
Posted inUncategorized
سلام…
دوباره چي …..
نمي ئانم در مورد اين متن نظر بدم يا نمره املاء؟!!!!
ابتدا: دروغ ، دورغه مثل دوغ !!!! ميخواد پاك باشه يا آبعلي.!!!!
بعــــــــــــــــــــــــــــــد: توجيه درسته
و اما دوباره بعـــــــــــــد: توي اينجا همين بهتر كه توجيح باشه
.
.
.
نبينم كه دست به دروغ بزني
.
.
احساس پوچي خواهي كرد در دنياي اطراف و درون خود، كارها ، آرزوها، ايده الها…..
مواظب باش ديگه از اين نفسها نكشي!!!!!!!
توجيه
توجيه به معني جهت دادن است پس ” ه ”
ببخشيد توضيح بيشتر دادم براي آينده كه يادت بمونه 🙂
اگر بخواهد خیلی خیلی گران تمام بشود آن وقت خیلی خیلی سخت می شود ولی اگر آدم از پسش بر بیاید خیلی خیلی احساس پیروزی می کند.
يادم رفت نكته اخلاقي متن رو بگم:
اين دروغ گفتن ها بدرد اين اب و خاك مي خوره كه علاوه براينكه نادست نيست شايسته و لازمهزندگي ايراني منش مي باشد !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون ور آبها رو نمي دانم خدا كند كه اونجا ديگه اينطوري نباشه حداقل يكجا بهشت باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خيلي وبلاگ خوبي دارين…اين پستم عاااالي بود….موفق باشين
بـــه بـــه
دروغگو بودي,
اونقدر خوب كه خودت هم باور مي كردي؟؟!!
…
نترس هرچي ميخاي دروغ بگي بگو من جهان اخرت هوات دارم ….!
بيا يخ در بهشت بخور قم دنيا رو نخور
….سلام ماریا…خوبی ماریا؟…میزونی؟….ماریا بعضی وقتا دروغ از حقیقت حقیقی تره …از کجا معلوم کل این دنیای لعنتی با همه آدما و ادا اصولشون یه دروغ کوچولو نباشه؟….تنها دروغِ درست و حسابی که توی عمرم گفتم میدونی به کی و واسه چی بود؟…به مریم جیم رفیق تو و من …..چون دوستش داشتم اما می دونستم براش مهم نبودم و نیستم…..حق داشت…. بهش دروغ گفتم تا واسه همیشه توی خودم بُکُشَمِش و کشتمش…..ماریا مواظب خودت باش و هر وقت خسته شدی بدون هر لحظه که میگذره به آخرش نزدیکتر میشیم ..به پایان کابوس زندگی…. به آرامش زیبای مرگ…
موفق باشی آبجی…..بای
سلام مریم خانم
منم همیشه یه دروغگو یه بزرگ بودم اما خیلی هم ضایع می کردم بد جور هم ضایع می شدم تصمیم گرفتم که دیگه تکرار نشه
خیلی هم برام مهم بود که دیگه تکرار نشه !!
اما الان یه سال از تصمیمم می گذره اما دوباره همون شدم
یعنی دو باره خودم شدم
ولی با نوشته های تو دوباره برگشتم سر خونه ی اول
اما این بار با یه تجربه ای که توش شکست خوردم
امیدوارم تصمیم من هم به محکمی تصمیم تو باشه
مريم جان چند روز نيامدم اينجا سه تا پست گذاشتي. ميداني من الان مي خواهم در مورد پست بعديت حرف بزنم.
عزيز دلم همه اينها كه گفتي درست اما:
“آيا سنگيني بار هول انگيز و سبكي آن دلپذير است؟؟ بار هرچه سنگين تر باشد زندگي ما به زمين نزديك تر واقعي تر و حقيقي تر است. در عوض فقدان كامل بار باعث مي شود كه انسان از هوا سبك تر شود به پرواز درآيد از زمين و انسان زميني دور گردد به صورت يك موجود نيمه واقعي درآيد و حركاتش هم آزاد و هم بي معنا شود.”
اين جملات برايت آشنا نيستند؟؟؟
بله عزيزم اينها همه سبكي تحمل ناپذير هستي يا همان “بارهستي” را توصيف مي كنند. يادت هست بارهستي را؟ يك بار ديگر در ذهنت مرور كن!
تحمل كن و به دوش بكش بار هستي را!!
آخ از دروغات گفتي؟!
يادته با مريم جاوداني چقدر درمورد كاراي شركتتونو نرم افزار ها چاخان ميكردين؟
يادته كلي مي خنديدم..؟؟
هنوزم آدم نشدي دختر:))))
خوب قطعاَ توجيه…اما ممكنه بعضي وقتها هم توجيح به نظر بياد!
قالب تو كه خوبه….قالب زن پيدا كردي منم خبر كن:( كاملن با مطالبت همذات پنداري ميكنم نميدونم چرا…راهكارهاي خود سرگرمي در غربتت فوقالعاده بود ولي بحث برانگيز…آخه معمولن سرگرمي پيدا كردن خارج از غربت سخت تره…باز تو غربت ميشه يه جورايي واسه خودت سرگرم شي!