سكانس اول-پرده اول :
يك عدد مريم آي ساعت جهار عصرتازه به خانه آمده است با عجله ميرود بخوابد/ ساعت پنج با صداي زنگ ساعت بيدار ميشود با عجله آماده ميشود و از راننده آژانس ميخواهد كه با عجله برود-ساعت پنج و نيم به درب مطب ميرسد و متوجه ميشود كه ساعت كار مطب دكترش به شش تغيير كرده است حيران و سرگردان از بيكاري و پريشاني به مغازه كناري ميرود-طبق اصل زنها وقتي به خريد ميروند همه چيز ميخرند جز همان چيز اصلي را- با پولي كه براي خريد فيلمهاي جديدش كنار گذاشته است بعد از نيم ساعت معطل كردن يك رژ لب كالباسي –صورتي ميخرد
سكانس اول-پرده دوم
ادامه مطلب
||
/\


شب هنگام او با آب و تاب دارد قضيه را براي سيسترش تعريف ميكند كه همانا موقع مبالغه در خوش سليقگي اش متوجه ميشود كه رژلب را اصلا بر نداشته و در مغازه جا گذاشته است!!
سكانس دوم-پرده اول
يك عدد مريم آي ساعت 1 با دوستش براي خريد يك گوشي موبايل جديد قرار ميگذارد او با عجله از دفتر كارش بيرون مي آيد و ساعت يك و نيم به سر قرارش ميرسد-همان موقع كه همه موبايل فروشي ها بسته شده اند-در بين راه با دوستش به يك كافي شاپ ميرود وسفارش دو عدد ژله بستني را ميدهد/ در فرصت به دست امده عكس هاش داخل دوربينش را به دوست جان نشان ميدهد تلفنش زنگ ميزند و متوجه ميشود كه ساعت 2 يعني 10 دقيقه ديگر تور دارد و بايد با عجله برود-و بدون خوردن بستني اش ميرود
سكانس دوم-پرده دوم
ساعت 9 شب است مريم آي ميخواهد با توريستهايش عكس يادگاري بگيرد ناگهان متوجه ميشود كه دوربينش نيست!گمان واهي ميكند كه در خانه جا گذاشته است و از اينرو موضوع را جدي نميگيرد /او ساعت 10 شب به خانه بر ميگردد و متوجه ميشود كه دوربين ديجيتال عزيز تر از جانش نيست كه نيست/بناي گريه سر ميدهد و و هاي هاي اشك ميريزد و براي مادرش ناله ميكند-يك ساعت بعد بعد از مطمئن شدن نبودن دوربين در ماشين پدرش-آژانس و داخل كيف دوستش-ناگهان يادش مي آيد كه در كافي شاپ دوربينش را اصلا بر نداشته است و درآنجا جا گذاشته است!
سكانس سوم-بدون پرده
يك عدد مريم آي اينجا نشسته است و دارد فكر ميكند كه در سن چند سالگي
او قرار است بالاخره آدم شود!!