نگاه ثابت

نگاهم تا شب به توت فرنگی های نا مساوی خرد شده روی میز صبحانه گیر می کند. مثل وقتی که سیستر نگاهش روی عکس تزیین سالاد الویه ام آنقدر گیر کرده بود که یک ماه بعد از دیدن عکس زنگ زد که شبش داشته به این فکر می کرده که من باید روی کناره های طبقه دوم قلب قالبم جعفری می گذاشتم نه لایه اول چون قلب بالایی باید از قلب پایینی متمایز شود.
.
نگاهم آنقدر گیر کرده که دلم می خواهد زمان را برگردانم ، توت فرنگی های نا مساوی خرد شده را دور بریزم و از نو توت فرنگی ها را با دقت و مساوی خرد کنم و روی میز صاحب خانه بچینم.
همین روزها سالاد الویه ام را در قالب دو قلبم می گذارم و قلب بالایی را با جعفری تزییم می کنم.
کسی چه می داند
شاید لااقل نگاه سیستر عوض شد.