بعد یک روزی باید
از یک نقاش بخواهم
برایم تصویر بکشد
تصویر یک خانه گرم
معمولن حوالی شب یلدا
که دو – سه هفته شلوغ و پلوغ بوده و تلفن یک لحظه هم
نفس راحت نکشیده بس که زنگ خورده
.
بعد بگویم تصویر بعدی را بکشد
از یک شب سرد که همه چشمهایشان پر از خواب شده
کسی اعصاب ندارد
از خانه صدای خنده نمی آید.
همه با هم بغض ها رو فر می دهند و سعی میکنند
زودتر پلکهایشان روی چشمشان بیاید
تا یادشان برود
که یکی توان ماندن ندارد
و باید برود
چون هیچ وقت آدم یکجا ماندن نبوده
.
تصویر سوم
یک آدم، تنها در فرودگاه
بعد از اینکه خیالش راحت شده که از ان آدمهای خانه کسی دور و برش نیست
دارد
آرام غصه می خورد
بغض های فرو داده اش را بالا می آورد
.
تصویر چهارم، یک خانه آرام است
با یک جای خالی ,
تلفن به خواب سختی فرو رفته است…
Posted inLife Stories Montreal
فوق العاده است
راهیو که رفتی باید تموم کنی..پس فقط به آینده خوشی که در انتظارته فکر کن…
باز دوباره فیلت یاد هندستون کرده؟ بهش بگو هندستون خبری نیست
سلام سال نو مبارک سال خوبی رو داشته باشی همچون مثل سالهای قبل.
حال دل با تو گفتنم هوس است خبر دل شنفتنم هوس است
طمع خام بین که قصه فاش از رقیبان نهفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز و شریف با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که دردانهای چنین نازک در شب تار سفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای که سحرگه شکفتنم هوس است
از برای شرف به نوک مژه خاک راه تو رفتنم هوس است
همچو حافظ به رغم مدعیان شعر رندانه گفتنم هوس است
http://hafez.mastaneh.ir/ghazal/ghazal-42/