سالها بود در پاسخ به انتقاد, اعتراض , طعنه و یا نصیحت هر بنی بشری از خانواده گرفته تا دوستان و دشمنان, مبنی بر اینکه چرا من مثل خرس میخوابم و سرم برود از خوابم نمیگذرم, سخت در جستجوی یک قابلیت برتر در خودم بودم که فرضن اگر کسی پرسید چه چیز باعث شده تو مثلن این بیماری را پشت سر بگذاری و از بقیه سالم تر باشی, سر خودم را بالا بگیرم و بگویم من در تمام عمرم هیچ وقت از خوابم نگذشته ام و این توصیه من به همه جوانها است.
اما برعکس, من نسبت به آدمهای کم خواب دور و برم اعم از مادر,پدر, خواهر, برادر,فک, فامیل, آشنا و غریبه, نه پوستم بهتر بود نه ریزش مو کمتری داشتم نه انرژی ام بیشتر بود و نه اعصابم قوی تر و یا هر چیز دیگری که دکترها می گویند خواب برای سلامتی خوب است. تا اینکه چند روز پیش بعد از آزمایش چشم متوجه شدم که نمره چشم راستم مقدار قابل توجهی پایین آمده است.
خودم فکر کردم به خاطر نور مانیتور هست , حتمن نور مانیتور در این آب و هوا برای چشمم خوب بوده است.
دوستم گفت شاید ترکیب متضاد استرس درس با آب و هوای سرد برای نور چشمت مفید بوده است.
سیستر کوچک گفت برف دیده ای, چشم راستت تعجب کرده است و برف برای نورچشمت خوب بوده است.
ناتالی اما گفت حتمن اینجا زیادتر می خوابی و این برای چشمت خوب بوده است!
بله این همان لحظه ای بود که سالها منتظرش بودم.
الان می توانم در آگهی تلویزیونی ظاهر شوم و به بینندگان عزیز زل بزنم و بگویم که اگر می خواهید نور چشمتان زیاد شود برای بیست و هشت سال در شبانه روز دست کم ده تا چهارده ساعت بخوابید و در جواب کسانی که شما را خرس خوشخواب و یا اسلیپینگ بیوتی میخوانند تنها لبخند ملیح بزنید که خدا با سخت کوشان است!
Posted inLife Stories Montreal