ديشب داشتم فكر ميكردم واي!چقدر كار دارم من!

اول كه اين شبكه

3 تا جزوه بزرگ رو بايد مو به مو حفظ كنم،كنفرانسش هم كه هنوز ندادم!بعد

ريز پردازنده كه به جز چرندياتي كه سر كلاس گوش كردم،اونم اگر سر كلاس

رفته باشم،هيچ وقت لاي جزوه ام رو بازنكردم!اين سي دي اموزشي كه بايد با

فلش براش مي ساختيم هم الحمدالله هنوزبهش دست نزدم،كامپايلر هم كه دو

هفته يك بار شنبه ها كه استاد پروازيه مياد ،لاي دفترش باز ميشه! پروژه

طراحي كامپايلر پاسكال هم خدا بزرگه،حل ميشه!نرم افزار 2هم كه خيالم

راحته!اصلا جزوه ندارم!!هنوزهم اين پروژه اش رو با اكسس كامل نكردم،

سيستم عامل منحوس، كه بدتر از همه!يك ترم كارمون بود اصطلاحات

انگليسيش رو از اين استاده ياد بگيريم حالايكي ديگه اومده كلا فارسي

درس ميده!درست بر عكس اون اولي!اون مطلب در مورد سيستم عامل

لينوكس و ترجمه و كنفرانسش هم كه خدا ميدونه كي قراره انجام بشه،

هوش مصنوعي هم كه هنوز اين پروژه رو تحويل ندادي،يك پروژه ديگه

ميده…!

تو همين فكرها بودم كه يكهو احساس كردم چشام سنگين شدند،بعد هم

نفهميدم چي شد كه يكهو خوابم برد……!

…………………………………………………………………………………………………….

يك نصيحت از اين وبلاگ كه تا اطلاع ثانوي تعطيله!

و در آخر… به بچه هاي وبلاگي كه تازه شروع به كار كردند بگم كه

هيچ وقت آدرس وبلاگتون رو حتي به نزديك ترين دوستتون ندين حتي

اسمش رو هم ندين!حتي اسمشو! از ما گفتن بود !فردا كه فهميدين

آدمهايي

وبلاگتون رو ميخونند كه حتي فكرش هم نميكردين ميفهمين من چي

ميگم….!