تو که تمام روز را از روی عمد , به شستن لباس و پختن غذا و دیدن فیلم و چت کردن با دوستان و تلفن به داداش وسیستر و مامان و خاله بزرگه و هزار و یکی اس ام اس به ملت می گذرانی که خودت را مشغول کنی که از خانه بیرون نروی
بهتراست ساعت نه شب که یک دفعه راضی میشوی
همان جا توی خانه سر جایت بمانی
و گرنه تا یازده شب بعد از کلی وقت منتظر اتوبوس و قطار ماندن
با یک کلینیک بسته, آرایشگاه بسته,
داروخانه بسته و مرکز خرید تعطیل شده مواجه می شوی.
ودست آخر سر از سوپر پایین آپارتمان یک بسته نان می خری که دلت را خوش کنی که تمام سعی ات را برای خرید کرده ای
و همانا تو خر ترین کودک درون روی زمینی!
Posted inLife Stories Malaysia