Journey to Eternity

دلم می خواهد لحظه ها را حس کنم.
دلم می خواهد بقیه راه را آرام آرام قدم بردارم.
بدون آنکه نگران تمام شدن وقت, از دست دادن فرصتها و پشیمانی آینده باشم.
دلم می خواهد زندگی را هزار سال تصور کنم و به خودم بقبولانم که برای هرکاری بعدن وقت خواهد بود.
دلم می خواد پله ها را آرام آرام بالابروم, یکی یکی با دقت و نه با هراس و شتابان.
دلم می خواهد برای ایستادن, خیره شدن و لذت بردن از طبیعت اطرافم وقت بگذارم.
دلم می خواهد به اندازه کافی وقت برای خندیدن داشته باشم و هر روز دقایقی برای محبت کردن.
دلم نمی خواهد دیگر هیچ مسیری را بدوم.
دلم نمی خواهد دیگر نگران هیچ ددلاینی باشم.
دلم می خواهد بدون احساس سنگینی هیچ باری, آرام و رها, در مسیری طولانی
آهسته و پیوسته تا ابد گام بردارم, زندگی کنم
و زنده بودن را احساس کنم…