پس گردنی


مشکل اینه که من وقتی میخواهم یک فعالیتی(اعم از درسی/تفریحی/غذا خوردن/خرید/گردش…) رو شروع کنم درست از لحظه تصمیم به اجرا تا پایان فعالیت حس میکنم یکی هی داره میزنه پشت گردنم و میگه زود باش , زود باش! وقت نداری !
حالا چه محدودیت زمانی در کار باشه یا نباشه /چه اون فعالیت پایان و هدف خاصی داشته باشه چه نداشته باشه.
و خوب استرس و درد اون پس گردنی های که می خوردم همیشه باعث میشه فعالیتم اگر هدف دار باشه نتیجه خوبی نده یا اگر تفریحی باشه اونجوری که باید بهم خوش نگذره .
.
اصلا من و زمان از همون روزهای اولی که به خباثت هم پی بردیم, با هم مشکل داشتیم.