Posted by By maryami September 30, 2006Posted inUncategorized ل مثل نوشته هاي زيباي پاييزي: بينيازها خواستنيترند؟ زن روزهاي ابري راه و رسم شکستن سکوت
Posted by By maryami September 30, 2006Posted inUncategorized به انتهاي خط اول زندگي ام نزديك ميشوم بايد خط بعدي را از جاي ديگري آغاز كنم از نقطه اي ديگر. آري از نفطه اي ديگر...
Posted by By maryami September 29, 2006Posted inUncategorized ديشب بعد از دوچرخه سواري سه ساعته در آن مجتمع ورزشي جديد آنقدر روحيه گرفتم كه گويي ديگر از ان استرسهاي روزانه ام خبري نبود. ميداني بعدش دلم به حال…
Posted by By maryami September 28, 2006Posted inUncategorized خوشم مياد ماه رمضون همه با هم گرسنگي مي كشند. . خوشم نمياد گرسنگي بكشم!
Posted by By maryami September 28, 2006Posted inUncategorized هي جكي تو هم مثل من فكر ميكني آخرش كور ميشي؟ راستي پاي راستم از ديروز بدجوري درد گرفته فكر ميكني آخر از پا درد ميميرم يا از كوري؟
Posted by By maryami September 26, 2006Posted inUncategorized به لطف پرگلك بعد از يك سال رفتم اركات هيچ خبري نبود. . هميشه همينه تا نداري فكر ميكني خيلي خبره.
Posted by By maryami September 25, 2006Posted inUncategorized افتخارات نويسي در تالار افتخارات وبلاگ: || /\ ادامه
Posted by By maryami September 24, 2006Posted inUncategorized اگه یه روزی تک تک مثل کیت کت شکلات ساخت، میشه تصور کرد بقیه مملکت هم یه روزی درست بشه.
Posted by By maryami September 23, 2006Posted inUncategorized پايان شهريور ماه هزار و سيصد و هشتاد و پنج: || /\