گويا از اينگونه نوشتنم مدتهاي مديد ميگذرد…
………………..
سفر/
اسمش را گذاشته ام آرامش بزرگ
بعد از طوفان كوچك.
البته اگر پايدار باشد و ماندگار،
خوب است.
………………..
چابهار:
سرزميني زيبا با سواحلي تصور نكردني
آنقدر زيباست اي زيبا پسند
كز برايش ميتوان از جان گذشت
………………..
برنزه شده ام همچنانِ يك دختر بندري/
عالمي دارد براي خودش .
………………..
تصميم آخرم را گرفته ام
شصت سالگي ام در كنار سواحل آرام عمان
براي نوشتن جلد آخر كتابم ميگذرد
و جواني ام به دنبال روياهاي دست نيافتني ام.
………………..
زير بار حرف زور نخواهم رفت /
.
حتي اگر ضعيفه بودنم را تحقير كني
حتي اگر شگرد كلامي بزني/
حتي اگر صدايت را بالا ببري/
.
شايد سرم گيج برود /
شايد تمام تنم بلرزد/
شايد اشكهايم بي اختيار ريخته شوند /
اما وجودم زير بار حرف زور نميرود/
مطمئن باش.
………………..
خستگي هايم را در دريا ريختم
افكار پوسيده ام را در ساحل به خاك سپردم
و با آرامش ابدي به زندگي ام بازگشتم.
………………..
نتيجه آخرم اين است
خانه واقعي خدا در مكه نيست /
او در دريا زندگي ميكند.
باور كن
من به چشم خويشتن ديده ام كه
ملكوت، در دريا بود.
………………..
جالب است مشاهده وضعيت تلفنهايم
در طول اين شش روز:
مجموع كل تلفنهاي زده شده : 20 دقيقه
مجموع كل تلفنهاي رسيده :چهار ساعت و نيم
تماسهاي رسيده از اهالي خانه :سه ساعت و نيم!!!
بزرگ شدنم را درك نميكنند، اما دوستشان دارم/
………………..
تشكر لازم است براي
اس ام اس درخواستي ام
از جانب دوستاني به شفافي بلور
ديگر عقده ندارم.
متشكرم.
همين.
…………………