اين خانه از پاي بست ويران است
||
/\


خيلي سعي كردم بسازم خيلي سعي كردم به جاي پاك كردن صورت مساله يك جوري آن را حل كنم خيلي سعي كردم از بالا به موضوع نگاه كنم/ خودم رو قوي نشان بدهم و ادامه بدهم دم نزنم سكوت كنم توجه نكنم و تنها به هدف فكر كنم.
اما ميداني
اين خانه از پاي بست ويران است.
دو ماه ديگر نمانده است/يك عدد گاد اميدوارم وجود خارجي اش را اثبات كند /و من مجبور نشوم بعدها دور سال 84 را يك دايره قرمز بكشم و از آن به عنوان خاطرات يك تجربه جديد ياد كنم/اجاق سرد آنجلا را خوانده ام و درك كرده ام كه خوشبختي يعني با خانواده بودن /با لعيا و شيما به اندازه مرگ خنديدن با يك عدد سروناز پياده روي كردن /در بغل يك پدر و مادر آرام گرفتن /يعني خواهر و برادر / و دوست داشتن/آري اينها را خوب ميدانم حتي بهتر از بقيه آدمهاي معمولي .
اما ميداني
اين خانه از پاي بست ويران است/
شايد اشكال كار اينجاست كه ميخواهم همه جا مدينه فاضله باشد/همه خوش قول باشند/كسي دروغ نگويد و تلاش ميكنم به ديگراني بفهمانم كه اينگونه زيستنشان مردن است/و در نهايت به غرور متهم شوم وقتي بار غم روي شانه هايم سنگيني ميكند و دلم نميخواهد با كسي حرف بزنم.
معمولي ميشوم قول ميدهم مثل همه آدمهاي معمولي زندگي كنم/خواستن را در خودم ويران كنم/فقط دو ماه تا پايان سال فرصت دارم/اميدوارم گاد وجود خارجي اش را بر من اثبات كند…
اما ميداني
اين خانه از پاي بست بدجوري ويران است.