آقاي ايكس استاد دانشگاه است .
||
/\
ادامه


به گفنه خودش مدرك فوق ليسانسش را از دانشگاه فلانجا گرفته است و ظاهرا آدم متشخصي به نظر مي آيد!آقاي ايكس در يك كوچه پايين تر در يك مغازه دو در سه سي دي ميفروشد ويندوز نصب ميكند ؛تايپ ميكند و من به چشم خويشتن ديده ام كه كارت اينترنت هم ميفروشد!
آقاي ايكس ديروز براي عقد قراردارد براي يك شركتي به دفتر ما آمد و در حين كلامش با نگاهي سرشار از حقارت و با لحني بساير مودبانه به ترجمه هاي روي ميز اظهار داشت:
ترجمه كردن به اصطلاح عاميانه كار بسيار بي كلاسي است و در شان شما نيست!!
و من با چشمان گرد شده و تلاش در حفظ خونسردي ام گفتم بله بله حق با شماست!
آقاي ايگرگ رييس آژانس است
و الحق كه مرد بسيار خوش تيپي است .او در يك آموزشگاه زبان تدريس ميكند و فكر ميكنم يا بايد ليسانس زبان داشته باشد ويا شايد روزي روزگاري در فرنگستان زندگي كرده باشد آقايي كه در تورمان بود گفت پارسال آقاي ايگرگ راهنماي ما بودند ومن فهميدم كه آقاي رييس يواشكي بعضي وقتها خودش تورهايش را مي برد .آقاي ايگرگ موقع تسويه حساب ضمن اظهار علاقه مندي براي همكاري در زمينه وارد كردن تورهاي خارجي و پشتيباني از سايتشان اظهار داشت” تا كي ميخواهي كار بي كلاس راهنماي توري را ادامه دهي!!؟”
و من با چشمان گرد شده و تلاش در حفظ خونسردي ام گفتم بله بله حق با شماست!
آقاي زد مدير عامل يك شركت نرم افزاري است.
اگر بخواهم منصفانه قضاوت كنم بايد بگويم كه آنقدر خوب مديريت ميكند كه اگر خجالت نميكشيدم حتما به خودش هم ميگفتم كه در اين زمينه واقعا بي نظير هست. آقاي زد وقتي متوجه شد كه من هيچگونه پايبندي به شركتشان ندارم و يشتر درگير پروژه هاي خودمان هستم ضمن پيشنهاد كار پاره وقت اما دائم در انجا اظهار داشت:
“مديريت كردن يك پروژه به مراتب بي كلاس تر از آن است كه برنامه نويس آن باشي!!”
و من با چشمان گرد شده و تلاش در حفظ خونسردي ام گفتم بله بله حق با شماست!
اي خدا چرا مرا اينقدر بي كلاس و بي پرستيژ آفريدي!؟
گويا تحقير كردن من لذتي دارد كه خود از آن بي خبرم!ژ
اي خدا چرا مرا اينقدر بي كلاس و بي پرستيژ آفريدي!؟