باران مي بارد
من شاد ميشوم
روح من شاد ميشود
موقع ناهار
يك دوست مجازي از اهواز زنگ ميزند
من شوكه ميشوم
حقيقي ميشود
حقيقي ميشويم
باران مي بارد
كلاس پليس توريست داريم
لعيا را بعد از مدتها ميبينم
همه را ميبينم
من شاد ميشوم
شيفته صداقت منشي ام ميشوم
يكي به عنوان كادوي شركتم چك پول ميدهد
حالم به هم ميخورد
هديه اش را پس ميزنم
بد ميشوم
از خودم بيزار ميشوم
باران تمام ميشود
هوا سرد ميشود
من يخ ميزنم
ما يخ ميزنيم
قلبهايمان يخ ميزند
چه خوب كه اينجا
هيچ كس نيست
هيچ كس….
Posted inUncategorized