اين وبلاگ هم شده عين قبرستون مُرده هاي كم اهميت !
هر چي افكار زايد و بيهود دارم ميام اينجا دفن ميكنم
به قبرستان كلمات من خوش امديد!
لطفا قبل از كليك كردن به WC برويد!
……..
به نام خدا من مريم آ بودم بعد از مرور زمان به مريم آي تبديل شدم
الان ديگه هيچي نيستم!
اين بود بيوگرافي من
لطفا سوال اضافه نفرماييد!
……..
من نمي فهمم وقتي تو اوج گرماي تابستون همه دارند از گرما غش و ضعف ميكنند
من چرا بايد تو خونه از سرما بلرزم و هي از سرما برم زير پتو!
……..
نمي دونم اين دختره چه چيز مثبتي تو وجود من ديده كه دم به ثانيه احوالم رو ميگيره
و اينقدر معرفت خرجم ميكنه،
تنها حرفي كه براي بهتر شدن روحيه اش تونستم بهش بزنم اين بود كه بگم
اصلا مهم نيست كه تو بابات رو چهار سال پيش جلوي چشماي قشنگت از دست دادي
من هم كه بابا دارم زورم مياد شبها كه مياد خونه برم بهش سلام كنم!
……..
من كه خودم رو زدم به بي خيالي عالم وآدم هم ميان اين مردشور خونه رو ميخونن!
اما خدايي خيلي كار مزخرفيه!هيچ وقت آدرس وبلاگت رونده به اينهايي كه هي چشمت
تو چشمشونه!
هي مجبور جواب پس بدي!
……..
اصلا فكر نمي كردم اون خانومه خنگ مزخرف كه از همون جلسه اول اصرار داشت
من سر كلاس ازش درس نپرسم چون خواهرشوهرش هم تواين كلاسه و آبروش ميره،
خواهر رييس اموزشگاه باشه!
خوشبختانه من از اونجايي كه خيلي خيلي انسانها رو دوست دارم و به حرفشون اهميت مي دهم
هر جلسه هم ازش درس پرسيدم و خوب ميتونم احساسات قشنگ رييس اموزشگاه و
خواهر مكرمه اش رو نسبت به خودم درك كنم!
……..
تقصير خودمون نيست ديگه!هيچ وقت كلمه اي به نام «حريم شخصي» رو تو مدرسه برامون
ديكته هم نگفته اند،
چه برسه به مفهموم كردنش!
……..
نه من حالم خيلي خوبه،اصلا اصلا Down نيستم،از نظر اعتماد به نفس و اين چيزهام هاي هايم ،
من هيچ طوريم نست،اصلا مگه كسي تا حالا شبها كه از سر كار ميام خونه اشك هام رو تو تاريكي ديده!؟حرفها و دردهام رو تو اون كاغد هاي چرك نويسم خونده؟
من اوكي اوكي ام و همه اين سردردها و كم خوابيها و بد اخلاقيهام به خاطر دندون دردمه!
من اصلا اصلا احساس بدبختي نميكنم!و اصلا اصلا مثل سك كم نياوردم!

…………
اگر تو زندگيت اين قدرت رو داري كه از ديدن يك آدميزاد فقط و فقط يك آدميزاد
اونقدر خوشحال بشي كه براي چند لحظه غم هات رو فراموش كني
حداقل از من يكي خوشبخت تري!
برو كلاهت رو بنداز آسمون هفتم ديگه هم اين ورا پيدات نشه!
آفرين!
…………
مزخرف ترين حالت در وبلاگ نويسي اينه كه بخواي يك چيز بنويسي كه
اصلا به ادمهايي كه اينترنت كار ميكنند ربطي نداره!بعد از ترس اين كه باز
دور و بريهات ميان به خودشون مي گيرن خود سانسوري كني،و ديگه
همين چهار خط وبلاگتم نتوني با خيال راحت بنويسي!
شيـــــــــت!
……….
قبلا گفته بودم ايران ما سياست مردان بزرگي دارد!
هيچي خواستم دوباره همه با هم افتخار كنيم!
…………
من از روز ازل كه مدرسه مي رفتم هميشه هر معلم يا استادي كه از همه بدتر و نفهم تر
و منفور تر بود اخر كلاس برميگشتم دقيقا اين جمله رو بهش ميگفتم
«ببخشيد شما ترم ديگه هم استاد ما هستيد!؟آخه خيلي خوب درس ميديد!»
بعد كه معلمه ميرفت كلي با بچه ها دل ريسه ميرفتيم كه چقدر زود خر شد!
به اضافه اين كه بهترين نمره ها رو به خاطر همين يك جمله از شون مي گرفتم!
حالا
اينها به كنار،
ديروز يكي از خانومهاي كلاس اخر ساعت اومد پيشم كه ببخشيد خانوم
شما ترم ديگه هم استاد ما هستيد!؟آخه خيلي خوب ………»
الان خيلي پشيمونم چرا تخته پاك كن رو نكوبيدم تو سرش!
حيف!
…………..
پريشان فكريم خيلي تابلوهه نه!؟خيلي زور زدم پنهانش كنم ،
اگر ميتونستم چيزي رو وانمود كنم مسلما الان اينجا نبودم
………..
حالتون به هم نخورد من اينقدر زر مفت زدم!؟