For one hundred days: هيچي، ساعت يك نصفه شب يك دفعه ما رو جو گرفت بنشينيم عين بچه آدم واسه فوق كوشش بي ثمر كنيم، ديواري كوتاه تر از وبلاگه…

و بهترين هايم، در طول زمان به بدترين ها تبديل شدند! متشكرم زمان!

بسي دل انگيز است، كه در سال 2003 مجبور باشي با انسانهايي از قرن 18 ميلادي سر و كله بزني، وسر انجام به نفهمي متهم شوي!

تنها آرزوي كنوني ام اينه كه گراهام بل رو با دستهاي خودم خفه كنم..! time:12AM

منحوس ترين مكان در اينترنت: يك چت روم ايراني با امكانات ويژه voice و webcame!

يك جايي خوندم كه: ‹ 6-7 سال پيش وقتی داشتيم برای کنکور درس می خونديم، يه معلم شيمی داشتيم که می گفت: بچه ها کنکور، مثل «سايه» است. هر چی…