شهريار کوچولو برای آن که يادش بماند تکرار کرد: -نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبيند.

-ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کرده ای.

شهريار کوچولو برای آن که يادش بماند تکرار کرد: -به قدر عمری است که به پاش صرف کرده ام.

روباه گفت: -انسانها اين حقيقت را فراموش کرده اند اما تو نبايد فراموشش کنی. تو تا زنده ای

نسبت به چيزی که اهلی کرده ای مسئولی. تو مسئول گُلِتی…

شهريار کوچولو برای آن که يادش بماند تکرار کرد: –من مسئول گُلمَم.