بابا به به، اين وبلاگ عجب چيزيه به خدا!اگر ميدونستم اينقدر فايده داره،خيلي

زودتر از اينا شروع ميكردم،

ديگه اگر خدا رو هم بردارين بيارين كه ضامن بشه من ديگه ننويسم و

! از شرم راحت بشين،بي فايدست

امروز ميخواستم طبق معمول سر اين سيتر كوچيكه كلاه بگذارم و نصف كارامو

بندازم رو دوشش،كه زير بار نميرفت،اين دفعه ديگه كاركردن رو اعصابش و

قهر كردن هم فايده نداشت،كه يكهو از دهنم پريد: باشه ميرم تو وبلاگم مينويسم

كه يك خواهر لوس دارم كه خيلي تنبله وآبروت جلوي دوستام ميره و…آقا گفتن

اين حرف همانا و نگاه مظلومانه اين سيستر همانا،هورا! جانم! درست زدم وسط

……هدف!اون نصف كار كه هيچي، ا گرميگفتم همه كارامم انجام بده، ميداد

حالا بازم اگر خجالت نميكشين بيان بپرسين وبلاگ نوشتن به چه دردت ميخوره؟

**********************************************************************

وقتي به آدم ميگن صبور باش يعني اينكه خودتو بزن به كوچه علي چپ

يك جوري كه

بدبختيهات يادت بره،عين يك بچه كوچيك كه وقتي داره گريه ميكنه،

سعي ميكنند با يك تيكه اسبب بازي حواسش رو پرت كنند،سعي كن

خودتو

..با يك چيزي سرگرم كني. يا در واقع ميشه گفت خودت رو هي گول بزني

و در نهايت اينكه وقتي يكي ميگه خدا صبرت بده،در اصل منظورش

اينه كه خدا يك خيابون اصلي بهت بده كه توش پر از كوچه علي

چپ باشه اونقدر كه هرچي بري بازم تموم نشه و به اندازه آخر

…..عمرت كوچه داشته باشه

(ترجيحا خيابون قديمي باشه بهتره)