یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
قرار بوده که من وقتی میام اینجا دچار شوک فرهنگی و تضاد درونی و بیرونی و این حرفها بشم. اما نمیدونم چرا از وقتی من وارد خونه ناتالی شدم, فکر میکنم اون دچار شوک فرهنگی شده. دیروز صبح ناتالی میگفت تو از دیروز عصر اینقدر تو خواب عمیق بودی که من واقعن فکر کردم مردی! فکر کنم تا حالا ندیده آدمیزاد بتونه چهارده ساعت در شبانه روز بخوابه...