یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
سه گیاه کوچک کاکتوس از کمرون هایلند خریده ام.
برایشان یک گلدان سه تایی کوچک گرفته ام تا در کنار هم بزرگ شوند. دوستم تا دیدشان گفت برایشان اسم انتخاب کن: آقای بیلی, خانم هیلاری و فرزندشان چلسی.
اما من اولین چیزی که به ذهنم آمد این بود که اگر خوب رشد نکنند و هی برایم ناز کنند و توی گرما عرق کنند و زرد بشوند و توی سرما سردی هوا را بهانه کنند و یخ بزنند, موقع آب دادن بینشان فرق بگذارم و هی حرصشان بدهم, با خودم هم فکر کردم اگر سرم غر بزنند که از ما خوب مراقبت نمی کنی, بهشان می گویم که " اگر می خواستم مراقب سه گیاه لوس باشم می رفتم یه گلدان یاس می خریدم و یا گل رز می کاشتم. کاکتوس گرفته ام که صبور باشد, سخت باشد, غر نزند و در اوج کم و کاستی خوب رشد کند و مقاوم باشد و من بعدها هی به کاکتوس هایم بنازم و سخت کوشی اشان را به رخ گلدان های نازنازی همسایه بکشم که از گرما و کم آبی زرد شده اند..."
بعد یک لحظه دلم به حال کاکتوس هایم سوخت. نگاهی محبت آمیز به شان انداختم و زیر لب گفتم:
آقا و خانم رابینسون و چلسی عزیز از شما معذرت می خواهم. راستش شما اولین تجربه باغبانی من هستید. برای همین هم کاکتوس گرفته ام که زیاد بی تجربگی ام رسوا نشود. اما قول می دهم همه سعی ام را برای خوب رشد کردنتان بکنم. فقط تو را به خدا اینجوری با ترس نگاهم نکنید.
نظرها
جمله ای که در مورد فارغ التحصیلی نوشتی رو کاملن درک کردم!
یاد خودم افتادم.
ولی باید بهتون بگم که الان می خوام برگردم!
به همون دورانی که روزی در موردش همین حرف رو زدم!
دلیلش این نیست که خوب استاده نکردم، نه اصلن!
به این دلیل که هر روز بدتر از دیروزه و زندگی سخت تر و غریب تر میشه!
تبریک صمیمانه ی من رو بپذیرید.
داستانک | August 4, 2009 11:37 PM
آه از این بغض های بی هنگام!
داستانک | July 24, 2009 6:01 PM
سلام.
وبلاگ عالی داری.
خیلی خوب می نویسی.
به وبلاگ من سر بزن.
اگه موافقی تبادل لینک کنیمممممممممممممم.
برام بنویس
santuri | July 23, 2009 4:31 PM
اتفاقا کاکتوس فقط قیافه اش به موجودات سخت و خشن و با دوام می خورد. نگهداری از کاکتوس خیلی از رز و یاس سخت تر است. این جزو پارادوکس های طبیعت است. همه ماها توی باغچه هایمان در آن شهر آفتاب زده و گرم یاس و رز داشته ایم اما کم توانسته ایم کاکتوسی را به گل بنشانیم.
مهدی اسماعیلی | July 22, 2009 8:04 PM
سلام .. و شاید این قصه تلخ زندگی برخی باشد
...
.
.
شادزی
sajadi | July 22, 2009 3:13 AM
از تجربه های english 82 میتونی استفاده کنی. تا جایی که یادمه کاکتوس داریش!!! خیلی خوب بود:دی
shima | July 22, 2009 3:00 AM
من که همش از اون کاکتوس تو گلدون کوچیکا می خریدم
تا موقع تعویض گلدون حالشون خوب بود
البته بعد از اینکه دیگه مثه خر بشون آب نمیدادم
FM | July 21, 2009 6:50 PM
از خودتون بود؟!
وای ی ی ی ی بی نهایت زیبا بود
بی نهایت...
متشکرم.
داستانک | July 21, 2009 2:16 AM