یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
كاش ميشد يك جوري اين فرايند فكر كردن ذهن من متوقف بشه!فكر كنم اگر به همين
منوال پيش برم تا چند صباحي ديگه دچار overflow بشم.حداقل كاش ميشد اون چيزاي
مزخرفي كه وارد حافظه سختم شده رو delete كنم و ذهنم رويك update كامل كنم.
آخه من از اون دسته آدمهام كه اينقدر توفكر كردن بيجنبه اند واز حق خودشون بيشتر
استفاده ميكنند كه تا يك چند باري CVAنشند ،عبرت نميگيرند.جدا گاهي وقتها واقعا
احساس ميكنم اونقدر ذهنم پر شده كه ديگه جا نداره!سيستر چند روز پيش ها ميگفت
اگر يك دستگاهي بسازند كه بتونه فكر آدمها را بخونه بعد به ذهن تو وصلش كنند
همون لحظه اول ميسوزه!!راست ميگه به خدا!حالا دستگاهه هيچي، فداي سرم!
خودم دارم ميسوزم..!